جدول جو
جدول جو

معنی بی عاری کردن - جستجوی لغت در جدول جو

بی عاری کردن(نَ کَ)
بی چشم و رویی کردن. تنبلی کردن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نَ)
ناشکیبی کردن. ناشکیبایی کردن، بی غرض و صادق. (ناظم الاطباء). رجوع به طمع شود
لغت نامه دهخدا
(نِ وَ)
عزل کردن. معزول کردن. (از یادداشت مؤلف). از کار برداشتن. از عمل پیاده کردن
لغت نامه دهخدا